حال قی به کسی دست دادن. و غالباً به معنی مجازی برای نشان دادن نفرت و انزجار استعمال شود. (از فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به عق و عق زدن و عق شدن و عق گرفتن شود
حال قی به کسی دست دادن. و غالباً به معنی مجازی برای نشان دادن نفرت و انزجار استعمال شود. (از فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به عق و عق زدن و عق شدن و عق گرفتن شود
کج نشستن. خمیده و ناراست نشستن. یک بری نشستن. لمیدن. - کژ نشستن و راست گفتن. یعنی با ظاهری ناراست سخن براستی گفتن. به عکس راست نشستن و کژ گفتن: بیا تا کژ نشینم راست گویم چه خواریها کز اونامد برویم. نظامی
کج نشستن. خمیده و ناراست نشستن. یک بری نشستن. لمیدن. - کژ نشستن و راست گفتن. یعنی با ظاهری ناراست سخن براستی گفتن. به عکس راست نشستن و کژ گفتن: بیا تا کژ نشینم راست گویم چه خواریها کز اونامد برویم. نظامی
در تداول عامه، انکار کردن مال کسی که نزد او به امانت یا دین بوده است. مالی را به وام گرفتن و اظهار افلاس یا انکار کردن. مالی را به غصب متصرف شدن و انکار کردن. پس از وام بسیار کردن گفتن که ورشکست هستم و هیچ ندارم با آنکه دارد و یا محتمل است که دارد. (یادداشت مؤلف)
در تداول عامه، انکار کردن مال کسی که نزد او به امانت یا دین بوده است. مالی را به وام گرفتن و اظهار افلاس یا انکار کردن. مالی را به غصب متصرف شدن و انکار کردن. پس از وام بسیار کردن گفتن که ورشکست هستم و هیچ ندارم با آنکه دارد و یا محتمل است که دارد. (یادداشت مؤلف)
نشستن بحالت خمیده. مقابل راست نشستن. - کج نشستن و راست گفتن، مقابل راست نشستن و کج گفتن. راست نشستن بدلالت الظاهر عنوان الباطن گویای صحت قول و اعتماد و اتکاء بنفس تواند بود اما در شواهد ذیل مراد این است که شخص می تواند ظاهر را دلیل باطن و یا عنوان باطن قرار ندهد بظاهر کج و ناراست و غیر مستقیم باشداما صفای باطن و استقامت نفس و صحت گفتار را از دست ندهد: بیا تا کج نشینم راست گویم که کجی ماتم آرد راستی سور. انوری. بر جهان افکن نظر پس کج نشین و راست گو کز خوشی و خرمی اندرخور نظاره نیست. انوری. هر چه پرسم ترا بهانه مجوی پیش من کج نشین و راست بگوی. اوحدی. کج نشین راست گو بده انصاف با جزالت نگر چگونه تراست. ابن یمین (دیوان ص 345)
نشستن بحالت خمیده. مقابل راست نشستن. - کج نشستن و راست گفتن، مقابل راست نشستن و کج گفتن. راست نشستن بدلالت الظاهر عنوان الباطن گویای صحت قول و اعتماد و اتکاء بنفس تواند بود اما در شواهد ذیل مراد این است که شخص می تواند ظاهر را دلیل باطن و یا عنوان باطن قرار ندهد بظاهر کج و ناراست و غیر مستقیم باشداما صفای باطن و استقامت نفس و صحت گفتار را از دست ندهد: بیا تا کج نشینم راست گویم که کجی ماتم آرد راستی سور. انوری. بر جهان افکن نظر پس کج نشین و راست گو کز خوشی و خرمی اندرخور نظاره نیست. انوری. هر چه پرسم ترا بهانه مجوی پیش من کج نشین و راست بگوی. اوحدی. کج نشین راست گو بده انصاف با جزالت نگر چگونه تراست. ابن یمین (دیوان ص 345)
پناهنده شدن در مشهد مقدسی یا عتبه ای از اعتاب عالیات یا خانه یکی از مجتهدان و علمای بزرگ یا اصطبل شاهی یا تلگراف خانه و یا مجلس شورای ملی و جز آن. متحصن شدن. تحصن. پناه بردن به بست. رجوع به بست شود: ای فکنده امل دراز آهنگ بست منشین که نیست جای درنگ. ناصرخسرو
پناهنده شدن در مشهد مقدسی یا عتبه ای از اعتاب عالیات یا خانه یکی از مجتهدان و علمای بزرگ یا اصطبل شاهی یا تلگراف خانه و یا مجلس شورای ملی و جز آن. متحصن شدن. تحصن. پناه بردن به بست. رجوع به بست شود: ای فکنده امل دراز آهنگ بست منشین که نیست جای درنگ. ناصرخسرو